کوچــه هـای بـی بهــار... چه خوش صید دلم کردی، بنـازم چـشم مستت را ...
| ||
|
از زندگی، از این همه تکرار خسته ام از های هوی کوچه و بازار خسJته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ز مــــاه امشب از هرکس و هرکار خسته ام دلخسته سوی خانه، تن خسته می کشم آوخ!... کـــزین حصار دل آزار خسته ام! بیزارم از خموشی تقویم روی میــــز وز دینگ دینگ ساعت دیوار خسته ام! از او که می گفت یار تو هستم ولی نبود، از خود که بی شکیبم وبی یار خسته ام! تنها، دل گرفته، بیـــزار و بی امیـــد، از حال من مپرس... که بسیار خسته ام!.../ محمدعلی بهمنی
نظرات شما عزیزان: |
|
] [ Weblog Themes By : iran skin ] |